رنگ خاموشی...

دیرگاهی است که در این تنهایی 

رنگ خاموشی در طرح لب است 

رخنه ای نیست در این تاریکی  

درو دیوار به هم پیوسته است 

نفس ادم ها 

سر به سر افسرده است 

روزگاریست در این گوشه ی پژمرده هوا  

هر نشاطی مرده است 

دست جادوی شب 

در بروی من و غم می بندد 

می کنم هرچه تلاش تابرهانم خویش را  

او به من می خندد 

دیر گاهی است که چون من همه را  

رنگ خاموشی در طرح لب است 

جنبشی نیست در این خاموشی   

دست ها پاها در  قیر غم است 

چه شده است ما را در این روزگار  

به گمانم کار کار دل هست

 ....

نظرات 1 + ارسال نظر
hamid جمعه 8 آبان 1388 ساعت 06:47 ب.ظ

mohite sait kheili jalebe

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد