دلم گرفته...

دلم گرفته...


نمی خوام اواز بخونم..


دلم گرفته...


نمی خوام اینجا بمونم...


امشب دل من ای خدا طاقت نداره..


تا کی خدایا اشک غم باید بباره...


بزارید برم من ..بزارید برم من..بزارید برم من...


بخت من امروز بیدار نمی شه


گل به گلستان بی خار نمی شه


شهر من اخر من و رها کرد


بازم غم من من و صدا کرد....


این درد غربت من و گرفته


هر چی که داشتم از من گرفته....


میخوام برم من اما نمی شه


غم جدایی تموم نمی شه...


امشب دل من طاقت نداره


تا کی خدایا باید بباره...


بزارید برم من ..بزارید برم من..بزارید برم من...




نظرات 4 + ارسال نظر
مدی چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 12:57 ق.ظ http://madikhanoom.blogfa.com

سلام آقا مجید
مرسی ممنونم
باشه شیرینی هم میدیم
به موقعش
میذارم شیرینی فارغ التحصیلی و عقد و عروسی و قهرمانی آرژانتین رو یهو بهت میدم
اصفهانی بازی :-))
شعرت هم خیلی قشنگه

مدی چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 01:37 ق.ظ http://madikhanoom.blogfa.com

آپم بدو بیا

مدی چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 10:24 ق.ظ http://madikhanoom.blogfa.com

دیگه چون میخوام زودتر مدرک بگیرم برم سر کار واسه همین بلافاصله شروع کردم

مدی چهارشنبه 23 تیر 1389 ساعت 01:04 ق.ظ http://madikhanoom.blogfa.com

مجید تو چرا همیشه دلت گرفته
منم بدتر از تو ام ها
اما تو زندگیم یه لحظات خوب هم دارم که ثبتشون میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد